می پنداشتم،
عشق را سخنی باید
تا عقل را داند
که سکونش را شاید
جرقه ای یابد، عشقِ پایسته
افسوس، دیر یافتم
که نه عشق را سخنی است
و نه عقل را سکون، فرمانی
افسوس، دیر یافتم
عشق را شبی اشک باید،
پیوسته
از دل
رســـــــــتار
۵ آذر ۱۳۸۸
عشق را سخنی باید
تا عقل را داند
که سکونش را شاید
جرقه ای یابد، عشقِ پایسته
افسوس، دیر یافتم
که نه عشق را سخنی است
و نه عقل را سکون، فرمانی
افسوس، دیر یافتم
عشق را شبی اشک باید،
پیوسته
از دل
رســـــــــتار
۵ آذر ۱۳۸۸
این تازه اول راهه مرد ...
پاسخحذفچقد بود نوشتتو دوس داشتم...
پاسخحذف